دسته : روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل : word
حجم فایل : 44 KB
تعداد صفحات : 83
بازدیدها : 220
برچسبها : دانلود پایان نامه پژوهش پروژه
مبلغ : 3500 تومان
خرید این فایلپایان نامه ناتوانیهای یادگیری
سرفصل مطالب:
فصل اول: تاریخچه و تعریف و فراوانی
فصل دوم: ویژگیهای افراد دارای ناتوانیهای یادگیری
فصل سوم: انواع ناتوانیهای یادگیری
فصل چهارم: علل ناتوانیهای یادگیری
فصل پنجم: تشخیص و ارزیابی ناتوانیهای یادگیری
فصل ششم: برنامهها و خدمات آموزشی كودكان مبتلا به ناتوانیهای یادگیری
فصل هفتم: درمان ناتوانیهای یادگیری
........................................................................................................................
بخشهایی از متن:
چه بسیارند كودكانی كه تنها به دلیل داشتن ضعف خاص در دیكته، حساب یا روخوانی علیرغم داشتن هوش عادی، توانایی جسمی خوب و روانی سالم به دلیل شكستهای پی درپی تحصیلی برای همیشه با دنیای كتاب، مشق و مدرسه خداحافظی كردهاند. چه بسیارند استعدادهایی كه بدین سان نشكفته پرپر گشته و میشوند و چه بسیارند زیانهایی كه جامعة ما از این راه متحمل میگردد.
ناتوانیهای یادگیری مقولة خاص دیگری است كه درحیطة كودكان استثنایی قرار دارد و درصد چشمگیری از كودكان را در بر میگیرد. ناتوانیهای یادگیری، نارساییهای یادگیری خاصی است كه در صورت عدم شناسایی آن معمولاً تحقیرها، توهینها، مقایسههای نابجای خردكننده وشكستهای تحصیلی پی در پی را به بار میآورد. میلیونها كودك در سراسر جهان به اختلالات یادگیری مبتلا هستند. آنان علیرغم رشد جسمی،ذهنی، زبانی، اجتماعی، اخلاقی و عاطفی طبیعی هنگامی كه به سنین مدرسه میرسند با مشكلاتی ویژه روبرو میگردند كه عرصه را بر آنها تنگ میكند. اشكال بزرگ این اختلال آن است كه بر خلاف نابینایی ، ناشنوایی، سرآمدی، ناسازگاری و معلولیتهای جسمی كه تشخیص آن در سنین پیشدبستانی به آسانی امكانپذیر است،براحتی نمیتوان آن را در سنین پیشدبستانی تشخیص داد. كودك مبتلا به اختلال یادگیری خود نیز از این كه نمیتواند در انجام تكالیف تحصیلی همانند دیگر همسالانش موفق باشد،رنج میبرد. او نیز همانند دیگر كودكان تصویری توانا و مثبت از خود ساخته است كه به دلیل این اختلال و رویارویی پی در پی با ناكامیهای اصلی، فرعی تحصیلی این تصویر خدشهدار میشود واحساس حقارت درونی جایگزین آن میگردد[1].
1 مرتضی حاج بابایی و یاور دهقانی هشتجین ، آشنایی با ویژگیها و مسایل كودكان استثنایی ، تهران، نشر ایران، 1372، ص 114
...
در سال 1930 عصب آسیبشناسی به نام اُرتون[1] رابطة میان غلبه مغز و اختلالات تكاملی زبان را مورد مطالعه قرار داد. در سال 1947 اشتراوش[2] و لتینین [3] كتاب «آسیبشناسی روانی و تربیت كودك معلول مغز» را منتشر كردند كه بر پایة آن ناتوانیهای یادگیری ناشی از ضایعات مغزی قلمداد میشوند.
از سال 1948 به بعد تلاشهایی شكل یافتهتر در این زمینه آغاز شد كه به طور عمده مربوط به تلاش برای كشف حدود و علل متفاوت ناتوانیهای یادگیری بود. این تلاشها ادامه یافت و به پدید آمدن گروههای محلی و سازمانهای ایالتی متفاوتی انجامید كه در سال 1963 با برگزاری یك كنفرانس ملی به رهبری ساموئل كرك[4] در شیكاگو اقدام به ایجاد و سازماندهی یك مؤسسه ملی كردند. در همین سال كرك طی سخنانی در این كنفرانس گفت: موضوع بحث ما در این جا كودكانی هستند كه یا به جهت سببشناسی ( برای مثال نقص كار مغز ، نقص جزئی در كار مغز یا اختلال عصبی – روانی) ، یا به سبب جلوههای رفتاریشان (برای مثال، اختلالهای ادراكی، فعالیتهای حركتی بیش از حد، نارساخوانی یادیس لكسی) نامی بر آنها نهاده شده است» كرك در اظهارات خود پیشنهاد كرد كه برای پرهیز از معمای پیچیدة كار ناقص مغز،از اصلاح «ناتوانی یادگیری» كه در برگیرندة تمام افراد مورد نظر است استفاده شود.
اولیای كودكانی كه به ناتوانی یادگیری مبتلا بودند و با اصطلاحات پیشنهاد شدة قلبی موافقت نداشتند. این اصطلاح را شور و شوق پذیرفتند و مؤسسه كودكان ناتوان در یادگیری را تشكیل دادند. این نامگذاری مشكل به وسیلة كرك و تشكیل مؤسسه كودكان ناتوان در یادگیری معمولاً به عنوان شروع اداری و رسمی حركت در جهت برخورد با ناتوانیهای یادگیری در نظر گرفته میشود[5].
تعریف اختلالات یادگیری:
اصطلاح اختلالات یادگیری از نیاز به تشخیص و خدمت به دانشآموزانی برخاسته است كه به طور مداوم در كارهای درسی خود با شكست مواجه میشوند و درعین حال در چهارچوب سنتی كودكان استثنایی نمیگنجند.
تعاریف ناتوانی یادگیری با تغییرات متنوعی همراه بوده است این امر ممكن است به خاطر ارزشیابی و بازنگریهای متحد و در این قلمرو و ماهیت علمی آن باشد. رشتههای تخصصی متعددی به طور مثال پزشكی، روانشناسی، علوم تربیتی، زبان شناسی و عصب شناسی، هر كدام اصطلاحاتی را برای تبیین این اختلال دخیل كردهاند. برای مثال علوم تربیتی عبارت ناتوانی یادگیری خاص را به كار می برد، روانشناسی از مقولات همچون اختلالات ادراكی، رفتارهای فزون كنشی، نقص توجه و زبان شناسی از عبارات ناگویی اكتسابی، نارساخوانی و پزشكی و عصبشناسی از موارد ضربه مغزی، نارساكنشوری قلیل مغز، صدمه یا آسیب مغزی استفاده میكنند[6].
[1] . orton
[2] . strauss
[3] . Lehtinen
[4] .kirk
1 مرتضی حاج بابایی و یاور دهقانی هشتجین، آشنایی با ویژگیها و مسایل كودكان استثنایی،تهران ، نشر ایران ، 1372 ، ص 115 و 116
1 پرویز شریفی درآمدی، روانشناسی كودكان استثنایی،تهران، نشر روانسنجی، چاپ اول، جلد 2، 1381، ص 23 و 24
...
تشخیص آموزشی عبارت است از مطرح كردن پرسشهایی درباره رفتار یادگیری كودك به منظور آموزش دادن وی، رفتارهای مربوط به یادگیری كودكان مبتلا به ناتوانیهای آموزشی معمولاً پرسشهایی را بر میانگیزد كه باید به آنها پاسخ گفت، این پرسشها ما را در گزینش ابزار برای گردآوری اطلاعات راهنمایی میكند. اقدامات تشخیصی، پاسخگوی نیازمندیهایی است كه برای شناسایی و شناخت كودك مبتلا به ناتوانیهای یادگیری، شیوههای جایدهی آنان در كلاسها، گسترش برنامه، و ارزشیابی برنامه وجود دارد.[1]
تشخیص كودكان مبتلا به اختلالات یادگیری میتواند در دو مقطع سطحی و عمقی انجام پذیرد. در این راستا گام اول همیشه شككردن به دانش آموزانی است كه به گونهای در یادگیری یك یا چند واحددرسی بامشكل اساسی روبرو هستند. به جای این كه با واژههایی چون تنبل، درس نخوان، بیتوجه، بیاستعداد به توصیف این دسته از كودكان بپردازیم. بهتر است اول در این مورد كه آیا كودك مورد نظر دچار اختلال یادگیری هست یا نه شك كنیم، جهت بررسیهای بعدی به مراجع و مراكز صاحب صلاحیت معرفی كنیم. به این فرایند تشخیص سطحی گفته میشود. مرحله دوم تشخیص كه تشخیص عمقی است زمانی میسر میشود كه بخواهیم با استفاده از مشاهدات و آزمونهای بالینی، تشخیص اولیه را محقق سازیم یا آن را رد كنیم. به هر حال شناخت كودكان مبتلا به اختلالات یادگیری مستلزم به كار بستن روشها، ابزار و آزمونهای مختلفی است،هدف نهایی از تشخیص اختلالات یادگیری گردآوری اطلاعاتی است كه بتواند مربیان و مسئولان آموزش و پرورش را در طرح و برنامهریزی مواد، محتوا و ورش آموزش یاری دهد.[2]
مراحل تشخیص ناتوانیهای یادگیری:
1ـ آیا كودك واقعاً ناتوانی یادگیری دارد؟ در این قسمت فرد متخصص به تحقیق و بررسی پیرامون سطح یادگیری بالفعل و بالقوه كودك پرداخته و در یك قضاوت بالینی و از تفاوت این دو سطح به این نتیجه میرسد كه كودك مورد نظر مبتلا به اختلال یادگیری هست یا نه؟ در صورتی كه این اختلاف سطحی زیاد باشد جواب میتواند مثبت تلقی گردد.
2ـ سنجش میزان تلاش و پیشرفت:
در این قسمت از تشخیص، به ارزیابی میزان تلاش صورت پذیرفته ونتایجی كه درقالب پیشرفت به دست آمده است،پرداخته می شود.بدیهی است كه معمولاً نسبتی ثابت میان سطح تلاش و سطح پیشرفت وجود دارد. بزرگ بودن این نسبت میتواند حاكی از وجود نوعی اختلال در یادگیری باشد. برای مثال،چنانچه برای حفظ كردن یك شعر 8 بیتی یك كودك 10 ساله با 15 تا 30 بار مرور كردن به نتیجه میرسد و كودكی دیگر در همان سن با 80 یا 90 بار مرور كردن هم كاملاً به نتیجه نمیرسد، میتوان به وجود نوعی اختلال در فرایند یادگیری كودك دوم مشكوك شد.
و كودكی دیگر در همان سن با 80 یا 90 بار مرور كردن هم كاملاً به نتیجه نمیرسد، میتوان به وجود نوعی اختلال در فرآیند یادگیری كودك دوم مشكوك شد.
3- تجزیه و تحلیل یادگیری كودك: شاید یكی از مهمترین مراحل تشخیص ناتوانی یادگیری مرحلهای است كه متخصص باید به تشخیص وجود اختلال در یكی از فرآیندهای یادگیری بپردازد. این كه آیا كودك در دریافت اطلاعات از محیط پیرامون دچار اختلال است یا در اطلاعات پردازش شده به اطلاعات قابل انتقال بیانی، نوشتاری یا اشارتی و ترسیمی؟ این مرحله از حساسیت بسیار زیادی برخوردار است به گونهای كه غالب اوقات، متاسفانه تشخیصهای متفاوت و گاه متضادی را از جانب متخصصان مختلف شاهد هستیم.
4- كشف مانع فراگیری: در این مرحله كه به دنبال مرحله سوم تشخیص میآید، فرد تشخیص دهنده میبایستی به تعیین موانع ایجاد شده در فرآیند یادگیری بپردازد، یعنی آن كه تشخیص كلی مرحله ماقبل در این جا باید به دقیقترین وجه خود تعریف و توصیف گردد.
1 جرالد، ولاس وجیمزآ.مك لافلین، ناتوانیهای یادگیری، ترجمه محمدتقیطوسی،مشهد،انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ چهارم ،1376 ، ص 100
1مرتضی حاجبابایی و یاور دهقانی هشتجین، آشنایی با ویژگیها و مسایل كودكان استثنایی، تهران، نشرایران، 1372،ص 126 و 127
خرید و دانلود آنی فایل